هشت ماهگی الین

تو این ماه خونه خاله سونیا مهمون بودیم.من هم به خاطر اینکه اذیت نشی چون اسهال بودی سپردمت دست عمه جون نعیمه.

یه مدت بود بد جوری آب دهنت راه افتاده بود و بی اشتها شده بودی اسهال رو هم که نگو.توی یه هفته سه بار بردیمت دکتر(خانم دکتر طباطبایی) هر بار میگفت چیزی نیست نگران نباشین ولی مگه میشد تا اینکه به اصرار من و بابایی آزمایش مدفوع برات نوشت که خوشبختانه همه چیز سالم بود ولی مشکل کجا بود.پاهات بدجور سوخته بودند هر بار عوضت میکردم گریه ام می گرفت آخه خدا نی نی من خیلی کوچیکه خودت کمکش کن تا اینکه توی یه ظهر گرم تابستون فریادی از خوشحالی سر دادم که مامانی قربون اون مروارید کوچولوت بره که به خاطرش خیلی عذاب کشیدی.بله این همه عذاب برای یه مروارید کوچولو.                      

شکر خدا در تاریخ 93/4/3 چشممون به جمال اولین مروارید کوچولوت روشن شد.

یازده روز بعد در تاریخ 93/4/14 دومین مروارید زیبات جوانه زد.

***روزی که دندون در آورده بودی قرار بود برای شام بریم باغ عمه جونت منم سالاد اولویه درست کرده بودم تا فهمیدم دندون در آوردی سالاد اولویه رو شکل دندون تزیین کردم تا همه رو سورپرایز کنیم.

دختر گلم چند روز بعد از اینکه دندون زیباتو در آوردی ماه رمضان شروع شد.فرصت نشد برات آش دندونی بپزیم.انشا... بعد از ماه رمضان حتما می پزیم.

عکسهایی از ماه رمضان

الین عزیزم و زهرای گل.

شب احیا.التماس دعا