الین بانو

                      و اما طبق قولی که داده بودم.بعد از ماه رمضان مادر زحمت کشید و برات آش دندونی پخت.           ...

      تو این ماه خونه خاله سونیا مهمون بودیم.من هم به خاطر اینکه اذیت نشی چون اسهال بودی سپردمت دست عمه جون نعیمه.             یه مدت بود بد جوری آب دهنت راه افتاده بود و بی اشتها شده بودی اسهال رو هم که نگو.توی یه هفته سه بار بردیمت دکتر(خانم دکتر طباطبایی) هر بار میگفت چیزی نیست نگران نباشین ولی مگه میشد تا اینکه به اصرار من و بابایی آزمایش مدفوع برات نوشت که خوشبختانه همه چیز سالم بود ولی مشکل کجا بود.پاهات بدجور سوخته بودند هر بار عوضت میکردم گریه ام می گرفت آخه خدا نی نی من خیلی کوچیکه خودت کمکش کن تا اینکه توی یه ظهر گرم ت...

الین عزیزم آماده رفتن به در در       انتظار ما بالاخره به سر رسید و گل مامان 6 ماهشو تموم کرد. و به جمع آش خورها پیوست.               زن عموی بابایی زانوی پاشو عمل کرده ما هم حاضر شدیم بریم دیدنش.       یه روز بسیار زیبا در باغ عمه جون           وقتی به بابایی حس عکاسی دست میده       کلوچه مامان در تاریخ 93/3/15 تونست برای اولین بار به صورت مستقل بشینه     ...

گل زیبای من 20 فروردین 93 عازم مشهد شدیم به همراه مامان جون و خاله حمیرا.   اینم نمایی از کوپه قطار که روی پای مامانی در حال استراحتی.     بعد از یه سفر طولانی خواب تو هتل واقعا میچسبه.      نمایی از جلوی هتلمون(هتل کیمیا)                 ...

این مایوی خوشگلو مادر زحمت کشیده برات خریده تو تابستون باهاش بری شنا       اینم عکس آخرین چهارشنبه سال 92   اینم عکس کادوهای روز چهرشنبه سوری مامان جون و دایی سجاد     الین خانم آماده رفتن به در در   امسال اولین عیدی هست که روقی مامان نازنین کنارمون نیست.جاش خیلی خیلی خالیه.     این گوشواره هایی هم که تو عکس معلومه مامان جون بهت عیدی داده.مادر هم 100 هزار تومان پول.دست هر دو تاشون درد نکنه.       ...

این لباس ها رو مادر برات بافته.دستش درد نکنه.وقتی تنت می کنم شبیه جوجه میشی قربونت برم.         اینجا مراسم چهلم روقی مامانه(مادر بزرگ من).رستوران ایپک یولو.خدا بیامرزدش.هیچ کسی نمیتونه جای اونو تو قلبم بگیره.واقعا جواهری بود.       ...

            عزیز دلم تو این ماه تصمیم گرفتیم گوشهای نازتو سوراخ کنیم چون هرچه قدر بزرگتر بشی بیشتر اذیت میشی .برای این کار سه تایی به همراه عمه سهیلا رفتیم تزریقات آذر .اینم عکسش بعد از برگشتن به خونه.ماشا... خانومی بودی و اصلا اذیت نکردی.         ...

دختر گلم چهل روزگیت مبارک     چهل روزگیت مصادف بود با شب چله و همگی خونه عمه نعیمه مهمون بودیم.اینم عکس تو و بابایی مهربونت.       الین بانو آماده رفتن به در در     گنجشك، لالا سنجاب،‌ لالا آمد دوباره مهتاب، لالا لالا،‌ لالايي، لالا، لالايي لالا،‌ لالايي، لالا، لالايي گل زود خوابيد مثل هميشه قورباغه، ساكت خوابيده بيشه لالا،‌ لالايي، لالا، لالايي لالا،‌ لالايي، لالا، لالايي جنگل، لالالا بركه، لال...

          بمیرم برات اینجا 21 روزه هستی.برای اولین بار سرما خوردی و نیم درجه تب داشتی. 92/9/11   ...